Friday, April 11, 2003

سلام

خیلی وقته که اینجا ننوشتم.
ولی خوب درگیر یکسری کارها بودم. بالاخره من و احسان و امیر که خیلی وقت بود روی یک پروژه کار می کردیم. کارمون تموم شد.

ما مدتی بود می دیدیم که اغلب دوستان و کاربران برای گر�تن خدمات هاستینگ و ثبت دامین به مشکل بر می خورند و اطلاعات کا�ی در این زمینه ندارند.
یا سرویسهای گرون می خرند و یا سرویسهای مشکل دار گیرشون میاد.
ما اومدیم و یک سرور گر�تیم و هاست و دامین روبرای کاربران آماده کردیم. سعی کردیم هزینه ها خیلی پایین باشه و کی�یت بالا.
خیلی تستش کردیم و خوب جواب داد.
سرویس های وبلاگی از قبیل b2 و Movable Type �ارسی شده که اولی تو وبلاگ خود احسان کار میکنه وو دومی تو وبلاگ زن نوشت رو هم به صورت مجانی روی سرویسهای هاستینگمون می گذاریم.

خلاصه بجنبین که خیلی موقعیت خوبیه.
hosting.persiantools.com

Friday, March 14, 2003

توی پست قبلی گ�تم بعضی ها تا عید نمی رن سر کلاس. اون موقع خودم جدا قصد داشتم که برک. ولی نر�تم.
الان که ه�ته آخره و دیگه عید داره میاد و دانشگاه ها تق و لقه تازه یاده دانشگاه ا�تادم.
خیلی باحالم نه؟
یک هو دلم واسه اینجا تنگ شد. نمی دونم چرا.
از همه دوستانی که این مدت با اینکه من چیزی نمی نوشتم ولی میومدن اینجا و سر می زدند ممنونم.

دیروز جلسه کاپوچینو بود و من بالاخره بعد از مدتها ر�تم. تنبلی رو گذاشتم کنار و ر�تم دوباره بچه ها رو دیدم. خیلی جمع خوبی داریم. �قط هی� که یک دست نیستیم.
البته شاید حسنش به همین یکدست نبودنشه.

Thursday, January 23, 2003

خوب آدم همیشه یه چیزایی رو از دست می ده و بجاش یه چیزهای دیگه ای بدست میاره.
من به این موضوع اعتقاد کامل دارم که خدا وقتی یه چیزی رو می گیره حتما بهترشو به آدم می ده. منتها گاهی اوقات از روی عصبانیت آدم یه چیزایی می گه که نباید بگه.
به هر حال هر پیشر�تی لازمش یه خورده زجر کشیدنه. ما زجررو می کشیم خدا کنه پیشر�ت کنیم.

امتحانهام شنبه تموم می شه و دو ه�ته ای از شر دانشگاه راحتم. آخه من معمولا تا اواخر بهمن نمی رم سر کلاسها. تازه داشنجوهایی رو میشناسم که این ور سال اصلا نمی رن و می گذارن یه د�عه بعد از عید می رن سر کلاساشون !!!!!!

Monday, January 20, 2003

من پیشر�ت نمی خوام. برای تو هم نمی خوام. آخه زندگی اینجوری چه �ایده ای داره. تا میاد همه چیز درست شه ، خراب می شه.
آخه این ترک کردن همه چیز چه درد بی درمونیه که مثل خوره ا�تاده تو جونمون !
نمی خوام. امروز برای اولین بار از خدا می خواستم که هیچ وقت دلی که وابسته بشه بهم نمی داد. دلی که نتونه از خانواده و دوست بکنه نمی خوام !!!!!!
مردی که نتونه به راحتی ترک یار و دیار کنه که مرد نیست یا هست ؟! من نمی دونم. یکی به من بگه من چی کار باید بکنم. انتظار منتظر منه !

وای یادش بخیر. بد اخلاق .
ما رو به رقص اوردی باز تلبکار ، بد اخلاق ............... کشته ما رو این ادا و ات�ارات . انگاری آتیش به لبات کشیدی . تو این چشا رو از کجا خریدی ؟!؟!؟!!؟!؟

خدایا مگه میشه اون روزی رو یادم بره که با هم دختر همسایه کورس رو گوش می کردیم.
وای ، لجباز رو که نگو...................

کاش می تونستم بگم که مخال�م . کاش می شد بگم نمی خوام. من زندگی رو همینجوری دوست دارم. آخه نامرد نیومدی نیومدی وقتی اومدی که دیره ! چرا من ؟ . ...

خلاصه که :
یادت نره دوست دارم ، خیلی دلم تنگه برات. دار و ندارم رو بگیر ، مال خودت مال چشات
خورشید و بردار و بیار ، آ�تابی شو بخاطرم. قرارمون یادت نره. دیر نکنی منتظرم
دوست دارم یادت نره !

قرار مون ساعت عشق کنار دلشوره زدن. کنار دلواپسی و ترس یه وقت نیومدن.
عاشقم و عاشق تو از همه دیوونه ترم. قرارمون یادت نره . دیر نکنی منتظرم.

قرارمون کنار گل که سر به زیر عطر توست
تو چین چین دامنی که هزار تا بغض رو میشه شست.
خورشید و بردار و بیار ، آ�تابی شو بخاطرم.
قرارمون یادت نره ، دیر نکنی منتظرم.

Monday, December 30, 2002

سلام
دوباره اومدم. بعد از مدتی نه چندان طولانی !
دوستان عزیز لط� دارین ولی به خدا دیگه انگیزه ای برای نوشتن ندارم.
ولی اومدم. دیروز یه روز استثنائی بود برام که دلم می خواد اینجا بنویسم تا همیشه یادم بمونه.
روزی بود که خدا همه چیز رو با هم جور کرد و آخرش هم یه ظهر خیلی عالی با آهنگ بوی باران و یک ناهار خیلی خوش مزه نصیبم کرد.

ای که بوی باران شک�ته در هوایت
یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت
شد خزان به پایت بهار باور من
سایه بان مهرت نمانده بر سر من .......
ای گل آشنا ، بی قرارم بیا وای از این غم جدایی ......

کلی خاطره دارم با این آهنگ . خیلی خاطره های خوب !

Monday, December 09, 2002

Sunday, December 08, 2002

داشتم Login می کردم تو ص�حه Blogger دیدم نوشته :
Hey hey, the winners of the Persian Top Weblogs Competition have been announced.
– Ev. [12/6/2002 09:43:35 AM] +
یعنی اینقدر وبلاگهای ایرانی مهم شدن ؟!؟!؟!؟!

امروز هوای تهران خیلی بد بود. خیلی آلوده بود. جاهایی که من ر�تم اصلا وسط شهر نبود بلکه همین قسمت شمالی شهر بود ولی باز هم هوا ا�تضاح بود. آلودگی رو با چشمات می تونی ببینی. دوباره پاییز شد و باز هم پدیده اینورشن.
می دونی چرا تهران اینجوری می شه ؟
تهران شهریه که طر� غربش آزاده ولی شرق و شمال اون رو کوه گر�ته. باد از غرب که میاد همه آلودگی ها رو می بره طر� شرق و شمال شرقی شهر و همونجا باقی می مونه. اگه یکی از اون کوهها نبود و باد جریان پیدا می کرد خوب مسلما هوای آلوده هم می ر�ت ولی الان ا�تضاح شده. البته وقتی که هوا گرمه لایه آلوده بالا می ره و ما حسش نمی کنیم تا اینکه از ارت�اع بالا و به مرور زمان از تهران خارج می شه. ولی وقتی هوا سرد می شه این هوای آلوده محبوس می شه روی تهران و خ�قان میاره.
معلوم نیست وضعیت ما چی می شه. ماییکه از بچگی این هوای آلوده رو استشمام کردیم و همین جوری هم با بزرگتر شدنمون هوا هم بدتر می شه.
خدا بخیر کنه !