Thursday, November 28, 2002

وای , اولین بر� سال 1381 رو هم امروز صبح دیدم. �کر کنم تو این چند سال اخیر این اولین باری باشه که تو آذر تهران بر� میاد.
خیلی جالب بود. دیشب بارون بود. امروز صبح بر� و آ�تاب.
خیلی رومانتیک بودش.

بای !

Saturday, November 23, 2002

درس نخوندن خیلی بده. وقتی آدم اصلا نمی تونه مغزش رو متمرکز کنه روی درس. با اینکه می دونی حالا تا امتحانها خیلی مونده ولی باز هم دلشوره داری که نکنه یه وقت درسی رو بیو�تی.هر کی واحد هام رو میبینه می گه خیلی ترم سختی داری ولی من به تنها چیزی که اصلا نمی تونم �کر کنم همین درسه .

Tuesday, November 19, 2002

بالاخره سایت روزنامه خانه ملت هم به جمع یونیکدی ها پیوست.

انصا�ا حی� بود که سایتی با این همه پرسنل قابل است�اده برای بسیاری از کاربران نباشد.
حالا دیگه می شه از نوشته هاش سر در آورد.

Sunday, November 17, 2002

روزی که اینجا شروع به نوشتن کردم دلم می خواست هر چه تو دلم میاد رو بنویسم. دلم می خواست از عشق بنویسم. از مهر و از محبت. از ترس. از غم. از شجاعت. از تدبیر و سیاست. از بی و�ایی. از دو رویی. از دروغ و از همه اون چیزهایی که می بینم و انجام می دم. واسه همین خودم که الان مطالب روزهای اولم رو می خونم احساس رضایت می کنم. ولی یواش یواش با گذشت زمان. با پیوستنم به کاپوچینو و با تقریبا زیاد شدن خواننده های وبلاگم نتونستم راحت باشم. حالا دیگه خیلی ها اینجا رو می خونن. خیلی ها که شاید نمی تونن درک کنن که چیزهایی رو که من می گم و می نویسم درسته که بهشون اعتقاد دارم و از وجودمه ولی نباید به روم بیارند. اصلا وقتی �کرشو می کنم درست نیست که کسایی که آدم رو می شناسن بدونن که تو داری به چی �کر می کنی.
از دوستای دانشگاه گر�ته , از کسایی که باهاشون و یا براشون کار می کنم تا خانواده (پدر , برادر , خواهر) و این خیلی بده.
خیلی ها میان اینجا و دوست دارند مطالب تخصصی ببینن. خیلی ها می خوان شعر ببینن. خیلی ها میان می خونن تا ببینند من به چی دارم �کر می کنم. خیلی ها میان که حوصلشون سر نره. این وسط هم یه عده خواننده خوب هستند که شاید خیلی منو نمی شناسند ولی با طرز بیان ت�کراتم حال می کنند میان و اینجا رو می خونند و می دونم که هر چی بنویسم چون بیان ت�کراتمه خوششون میاد.
به هر حال من به همه شما ها احترام می گذارم. ولی به من حق بدید به دلایل شخصی نتونم خیلی اینجا راحت بنویسم.
پس اگه چیزای ضد و نقیض اینجا خوندین بدونین که من حر�ای دلم رو اینجا نمی نویسم. حر�های دلم رو توی یه وبلاگ دیگه و به یه اسم دیگه می نویسم. شاید اون رو هم شما می خونین ولی نمی دونین که مال منه !!!!!

اگه احساسمو کشتی , اگه از یاد منو بردی .
اگه ر�تی بی ت�اوت به غریبه سر سپردی.
بدون اینو , که دل من , شده جادو به تلسمت.
یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت.

Thursday, November 14, 2002

به خدا وقتی میام می بینم این همه تو نظر خواهی من هی می نویسین و یکی یه چیزی می نویسه 10 دقیقه بعدش جواب می دین بهش خودم شرمنده می شم.
به خدا وقت نمی کنم مطلب بنویسم از اون بدتر اینه که نمی دونم چی باید بنویسم دیگه !!!!!!!

Tuesday, November 12, 2002

امروز تو روزنامه ابرار اقتصادی خوندم که قراره بزدوی (یعنی از اول آذرماه) به دلیل جلوگیری از مزاحمت ها و کم کردن بار ترا�یک خطوط (دلیل از این مزخر� تر نبود !!!!!) سیستم نمایش شماره تل�ن همراه برای همه مشترکان �عال شه و هزینه آن هم ماهیانه 500 تومان می باشد. (خودتون حساب کنید چه سودی می کنن !!! سیستمی رو که با زدن یک دکمه می شه تو همه جای دنیا �عال کرد! ) . تا اینجاش زیاد بد نیست ضمن اینکه می تونین برین مخابرات درخواست قطع این خدمات رو بکنید.
ولی خبر بدش اینجاست : سیستم عدم نمایش شماره تل�ن (یعنی شماره شما برای کسی نمایش داده نشود) برای تمام مشترکین قطع می شود ! این سرویس �قط در خدمت سازمانها و ارگانهای خاص دولتی (احتمالا همون وزارت اطلاعات خودمونو میگه ) با تایید مدیران مخاربرات می باشد. !!!!!!!!!!!!!!!!!!؟!!؟
خلاصه که ما بد بخت شدیم ر�ت ! می گین چرا ؟ آخه نمی تونم بگم !!!!!!!
قابل توجه احسان جون !
چند ماه پیش داشتم با احسان توی یکی از خیابونهای پر ترا�یک می ر�تم. وقتی که پشت چراغ قرمز بودیم یه موتوریه همین که اومد رد شه گیر کرد به سپر ماشین من و پیچش رو گند. اون موقع کلی با احسان کنار خیابون با طناب و سیم و ... به زور سپر رو بستیم. بعد هم من یه پیچ معمولی و نه یک پیچ محکم بستم بهش. اون موقع نمی دونستم که پیچ شل بستن شاید 70000 تومان به ضرر تموم شه !
بله. پریروز که داشتم با یکی از دوستام (حامد) از دانشگاه میومدم خونه یه جا من داشتم از خیابون �رعی (شرقی - غربی) وارد اصلی می شدم و یک پیکان که داشت از جنوب به سمت شمال می ر�ت از جلوم رد شد ولی یه ضره یعنی چند صدم ثانیه دیرتر رد شد و سپر جلوی من گر�ت به سپر عقب اون. خوب چیز خاصی نشد یعنی من که از تو ماشین داشتم نگاه می کردم دیدم چیزی نشده. چون ماشین اون هیچیش نشد. ولی وقتی پیاده شدم. دیدم چشمتون روز بد نبینه. سپر من که پیچش شل بوده کنده شده و سپر پیکان اون رو کشیده و سپرذ من ر�ته تو گلگیر طر� شاگرد ماشین من و حسابی له و لوردش کرده. بله دیگه. ماشین ما هم چون مال عهد عتی�ه بیمه بدنه نمی کننش پس مجبور شدم خودم پولشو بدم.
ر�تم یه جا تو سعادت آباد می گم آقا چند ؟ می گه با رنگ 120000 تومان !!! مخم سوخت ! (حالا خوبه ماشینم ژیگولی نیست وگرنه چقدر می خواستن ازم بگیرن). خلاصه ر�تم توی �رحزاد یه جا گیر اوردم با 60000 تومان یعنی دقیقا نص� این قیمت برام صا�ش کردن و رنگش زدند.
مواظب باشین پیچهای ماشینتون رو محکم ببندین !

Sunday, November 10, 2002

می ترسی شیطون من ! می دونم که می ترسی. ولی این رو هم می دونم که از من نمی ترسی , بلکه از خودت می ترسی.

Friday, November 08, 2002

کوچه باغها تاریکند با دو روز عمر می گذرد خواهی نخواهی !!
کاپوچینو هم به روز شد !!!!

خوب , خیلی سبکم. احساس خوبی دارم. حس می کنم که می تونم پرواز کنم تو جاده های نم زده !!!!!! بارون زده و ابری.

سرما , وحشت. ترس و شهوت. نور , تهران. نما. حتی ماشین حمل زباله. واااای.

Tuesday, November 05, 2002

یه سری به سایت گالری ن�یسه بزنید.
چند تا عکس جدید در قسمت زنان ایران و یک گالری جدید با نام بچه های زور آباد. یه نمایشگاه جدید هم هست.

خیلی عهکسهای قشنگی هستند. حتما ببینید !

Monday, November 04, 2002

خوب امروز یه امتحان داشتم و یه تحویل پروژه که شکر خدا هر دوتاش به خوبی تموم شد.
�ردا هم یکی از دوستام تحویل پروژه داره , کلی نگرانشم.
خدا کنه خوب تموم شه !

Friday, November 01, 2002

عجب روزی بود امروز !!!!!
بدجوری شرمنده یه دوست شدم !

عجب